معنی میوه نارس
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
نارس. [رَ] (ن مف مرکب) میوه ٔ خام و نرسیده. (انجمن آرا). میوه ٔ خام و شراب خام که قابل خوردن نباشد و گاهی بر گلهای ناشکفته نیز اطلاق کنند. (آنندراج). چیزی که نرسیده و پخته نشده باشد.کامل نشده. خام. به حد کمال نرسیده. (ناظم الاطباء). نارسیده. نرسیده. خام. فج. کال. ناپخته:
همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش
میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست.
قدسی (از آنندراج).
نرگس اکثر از چمن نارس به نرگسدان رود
در غریبی بیشتر طبع سخنور خورده آب.
محمد سعید اشرف (از آنندراج).
گویش مازندرانی
میوه نرسیده – کال
فرهنگ فارسی هوشیار
میوه خام و نرسیده، بحد کمال نرسیده
فرهنگ معین
(رَ) (ص مف.) کال، نپخته.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خام، کال، نپخته،
(متضاد) پخته، رسا
فارسی به آلمانی
Grün, Roh
فرهنگ عمید
نارسیده، نرسیده،
میوۀ خام، کال،
فارسی به عربی
اخضر، جنینی، خام، غیر ناضج
فارسی به ایتالیایی
prematuro
معادل ابجد
372